آنك سوارهاي شنل پوش وحشتزده در سنگلاخ سربي در خط ارغواني آتش بر آب مي تازند آنك هزار قايق چابك پاروزنان تاراجگر عشاق طاقه هاي غنيمت را به دودناك سوختگي مي برند قصر بزرگ خورشيد در ملتقاي آب و افق آتش گرفتهاست آنك هزار قافله ماهي از قحط سال مزرعه هاي آب مردارهاي سوخته رنگ و نور را راهي دراز مي سپرند آنك درخت هاي دراز ابر با برگ هاي شعله ور آنك پرندگان هراسان و دربدر آنك شكوه حادثه در آه دردناك فضا آنك شب دگر اينك شب زمردي ژرف با آسمان اطلسي بي قرار اينك شب شكفته ساحل نمناك از تنفس ممتد مد اينك شب زمردي آينه اي آسنه بر امتلا مد نگاه تو اينك شبي سبكتر از آه ز اقصاي ژرف مشرقت اي آينه اينك طلوع لرزنده هلال طلايي ماه اينك نهالهاي بلند ستاره اينك پرنده هاي نجيب اشاره اينك شكوه حادثه در مد يك نگاه اينك دوباره آه
******************
سلام داداشي مهربونم...
خوبي؟ببخش كه نميومدم وبلاكت كم ميام نت..
وقتي ميام اينجا خيلي سبك ميشم...
آپ كردم...
بياي خوشحالم ميكني..
عيدت هم مبارك..