هجرت نور
داستان هجرت حضرت زهرا (س) از مکه تا مدینه، حکایت شور ایمان و انقطاع کامل به سوی پروردگار است . در این سفر پرخطر امیر کاروان حضرت علی (ع) بود و دو فاطمه دیگر؛ یعنی فاطمه بنت اسد (مادر حضرت علی (ع)) و فاطمه بنت زبیر بن عبدالمطلب (دختر عموی آن حضرت) نیز جزء این گروه مهاجر بودند .
حضرت زهرا (س) در این زمان حدود هشت سال داشت. پیش از آن پیامبر (ص) در میان غوغایی از توطئههای خطرناک و دشمنیهای سخت راه به سوی مدینه سپرده و به علی (ع) سفارش کرده بودند، امانات مردم را به صاحبانشان بازگرداند و سپس دردانه ایشان را با کسانی از هاشمیان که هنوز در مکه ماندهاند و مایل به هجرتند، به مدینه آورد .
قافله کوچک مهاجران، از مکه به سوی مدینه به راه افتاد . نزدیکی محلی به نام« صجنان» هشت تن از جنگاوران قریش را مقابل خویش یافتند که برای بازداشت مهاجران آمده بودند .
علی (ع) شجاعانه و در حالی که نوجوانی نورسته بود، شمشیر از نیام کشید و به مقابله با آنان پرداخت . «حویرث بن نقیذ بن قصی» - یکی از جنگجویان که پیامبر (ص) را در مکه بسیار آزرده بود - متوجه شتری شد که فاطمه دخت عزیز پیامبر (ص) و یکی دیگر از فواطم را حمل میکرد . پیش تاخت و شتر را رماند و دختر رسول خدا (ص) و دیگر همراهش را به زمین زد .
علی (ع) خشمگین به «حویرث» و اطرافیانش حمله برد و جمعی از آنان را کشت و بقیه را آنچنان فراری داد که از شدت ترس و عجلهای که داشتند به هم برخورد کردند .
بدین گونه، کاروان مهاجران به راه خویش ادامه داد تا به «صجنان» رسید در آنجا یک شبانه روز اقامت کردند . برخی از ضعفای مؤمن در این محل به آنان ملحق شدند . حضرت علی (ع) و همراهان تمام شب را به راز و نیاز با خالق خویش سپری کردند. حتی آن موقعی که نشسته یا ایستاده و در حالی که به پهلو خوابیده بودند، به یاد خدا بودند تا خورشید سر بر آورد . سپس حرکت کردند، و در هر منزلی که فرود میآمدند، همچنان خدای سبحان را عبادت میکردند تا به مدینه رسیدند.